به چه دل بستیم | |
دستهایمان خورشید را لمس نخواهد کرد وقتی که نگاهمان را تنها به رقص شعله شمعی دلخوش میسازیم آنگاه ، خود را در تهاجم بادهای وحشی و خشم خدایان باستانی به بند می آوریم دیگر ، هیچ گاه گرم نخواهیم شد چرا که شعله کوچک را بادی نه که فوت کودکی گستاخ و بازیگوش ................................................... چه بیرحمانه خاموش خواهد ساخت آرزوهایمان را |
ای یار نازنین
ما باد را هرگز نکاشتیم که طوفان درو کنیم
ما بذر کاشتیم،همت کاشتیم
تا که روید از زمین
اما شبی که جشن درو گرم گشته بود
درآن بزم دلنشین
ناگاه حرامیان...
چه بگویم ؟
فقط همین !
پرواز را به خاطر بسپار که پرنده مردنی است !
پ ن : خودت با دست خودت پرنده ایت را می کشی؟!!